۱۳۸۸ بهمن ۱۱, یکشنبه

R .I .P … J.D Salinger


جروم دیوید سلینجر ، نویسنده شهیر آمریکایی و خالق اثر به یاد ماندنی ( ناطور ِ دشت ) در سن 91 سالگی درگذشت .
جی . دی سالینجر ( ۱ ژانویه ۱۹1۹ - 27 زانویه 2010)
سلینجر با نوشتن کتاب ناطوردشت در سال 1951 به شهرت و محبوبیت رسید . کتابی مرموز که با فروش بیش از 60 میلیون نسخه ای به موفقیتی باورنکردنی رسید . داستان کتاب ، سه روز از زندگی هولدن کالفیلد ، نوجوان 17 ساله آمریکایی است ... و در واقع داستان تمام کسانیست که با این دنیا بیگانه اند ... بیگانگانی جسور و جستجوگر که از این دنیای عوضی گریزانند و سرگردان در پی مفهوم زندگی هستند ولی چیزی به جز یاس و ناامیدی مفرط نصیبشان نمی شود و روزهای پیاپی تنها به دنبال یافتن شیوه‌هایی هستند تا بتوانند دنیا را تحمل کنند .
بخشی از کتاب که توضیحی برای نام کتاب هم هست :
" من همیشه یه مشت بچه کوچولو رو تو ذهنم مجسم می کنم که دارن تو یه مزرعه بزرگ بازی میکنن و هیچ کسی جز من اونجا نیست ... منظورم آدم بزرگه . و من درست روی لبه ی یک پرتگاه بلند ایستادم ... کاری که باید بکنم اینه که هر کدوم از بچه ها که بخوان به طرف پرتگاه برن ، بگیرم ... این کاریه که تمام روز انجام می دم ... ناطوردشت ... "
( ناطور به معنای نگهبان )
من احساس همذات پنداری بسیاری با این کتاب دارم ... ناطور دشت ؛ حکایت همه جوانان جستجوگریست که همرنگ جماعت نمی شوند حتی اگر برایشان گران تمام شود .
در مورد تاثیرگذاری این کتاب ذکر همین نکته بس که تاکنون دو نفر که به ترور دو شخصیت مهم محکوم شده و به زندان افتاده اند؛ در جیب کت شان کتاب ناطور دشت پیدا شده . یکی از آن افراد به رئیس جمهور آمریکا، ریگان و دیگری به جان لنون ، ابر ستاره ی دنیای موسیقی حمله کرده بود ... از این لحاظ من دچار حس دوگانه ای هستم ... از یک سو کتابیست که بسیار از آن تاثیر گرفته ام و از سوی دیگر عامل قتل یکی از اسطوره های تاریخ موسیقی ، جان لنون شده ... !
مارک دیوید چپمن ، قاتل جان لنون ؛ تحت تاثیر یکی از بخش های کتاب که هولدن کالفیلد در آن می گوید : " حقه باز باید بمیرد " تصمیم به قتل جان لنون می گیرد ... چون فکر می کرده جان لنون برخلاف چیزی که در آهنگ Imagine میگوید ، یک انسان حقه باز است ...
فیلمی در این مورد ساخته شده به نام The Killing of John Lennon که به شرح داستان سوء قصد مارک دیوید چپمن به جان لنون ، تحت تاثیر رمان ناطوردشت می پردازد .
چپمن در جایی گفته : لنون کشته شد تا خواندن ناطوردشت را ترویج کند ...
برگردیم به سلینجر ... این نویسنده مرموز و گوشه گیر که به شدت از برخورد با مردم و مصاحبه با رسانه ها متفر بود ، هیچگاه اجازه ساخت فیلمی بر اساس داستان هایش را نداد و حتی کارش با نویسندگانی که قصد نوشتن ادامه داستان هایش را داشتند به دادگاه کشید و تقریباً در 30 سال گذشته هیچ تصویر ، اثر و مصاحبه ای از او منتشر نشده بود ... یکی از معدود عکس های دوران سالخوردگی او همین تصویریست که می بینید ... انسانی که شاید مانند قهرمان داستانش با این دنیا بیگانه بود ...
یادش گرامی .

یکشنبه 11 بهمن .

۳۴ نظر:

  1. بنده که کتابی از اوشون نخوندم!
    همینجوری نخونده اینم، چه برسه به اینکه بخونم!

    پاسخحذف
  2. اتفاقا" الان یه ساله دنبال کتابای این مشتی ام!
    تو هر کتابفروشی نیگا می کنم قیمت ر. می بینم دلم نمیاد بخرم!
    یکی دوتاش رو هم انگلیسیش رو گرفتم حوصلم نکشید به ته برسونمش!
    اما همین دیشب ناتور دشت از یکی از رفقا قرض گرفتم!
    خیلی تعریفش رو شنیدم!
    امیدوارم بیارزه!
    برای شادی روحش جمیعا" صلوات!

    پاسخحذف
  3. کتاب جالبی باید باشه . جان لنون اونقدا هم فاصله با

    imagine نداشت .

    پاسخحذف
  4. یهدا ...
    از شما که کتابحونی بعیده ... امیدوارم فرصت کنی و لا اقل این کتابشو بخونی .

    ---
    یاغی ...
    تو احیانن جنگلی خودمون نیستی ؟
    به نظر من که می ارزه ... امیدوارم همونطور که من از خوندنش لذت بردم . توهم ببری .

    --
    noah ...
    آقا چان لنون که ماهه ... شکی در این نیست ...
    این یارو چپمن برداشته عوضی کرده از این شاهکار ...

    پاسخحذف
  5. سلام
    نه ولا کاریش نداشتم یک کامنت خصوصی واسه من گذاشته بدون نشونی که اینه:
    دیدی 20:30 را اون لینکی را که عکسهای عاشورا توش بود.

    پاسخحذف
  6. مازیار جان رفتم کتابش و پیدا کردم.
    گذاشتمش جزو اولین برنامه های بعد از امتحانات.

    پاسخحذف
  7. درود
    واقعا نویسنده ی قابلیه...یا بهتره بگم بود!
    علاوه بر این کتاب من مجموعه داستانهاشوهم دوست دارم...به خصوص دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم...
    مازیار به روزم...

    پاسخحذف
  8. مازیار جان بنده درمورد شما خیلی اشتباه می کردم!
    فکر نمیکردم خجالتی باشی!
    واقعن شرمنده شدم برادر!

    پاسخحذف
  9. درود بر مازیار خائن!
    خصوصیات خوانندگان کتابهای سالینگر:
    1-سرخوش
    2-بی تفاوت
    3-خونسرد
    من معنای سکوت معنادار را از این نویسنده یاد گرفتم ...
    شک ندارم نویسنده 17 ساله مجموعه فیلم های Saw هم این کتاب را خوانده!
    اما اگه تحت تأثیر این نویسنده قرار گرفتی بهت اکیدا موکد میکنم تا دستت به اسلحه نرسیده! دن کیشوت را بخونی تا یکم از حال و حوای سرنوشت پذیری بیرون بیای !
    اما!
    بیگانگی هم عالمی دارد...

    پاسخحذف
  10. کوروش خائن ... آواره نگردی !
    کامنتت کارشناسی بود ... خیلی حال کردم .
    اون خصوصیاتی که گفتی هم کمابیش درستن ...
    در مورد اون توصیه هم خیالت راحت ...
    اصلن مشکل همینجاس که کتابهای تاثیرگذار زیادن ... !

    پاسخحذف
  11. خیلی خب...خیالمو راحت کردی با این بو کشیدنت!!!
    چشم مواظبم داداش...

    به روزم با "میدان آزادی"!

    پاسخحذف
  12. مازیار
    اون روز داشتم یه ترانه ی متال گوش میدادم و ازش خوشم اومد...با هر جون کندنی بود متنشو نوشتم... می خواستم خودشو ترجمشو بذارم تو وبم...ولی توی ترجمه بعضی جاهاشو واقعا نفهمیدم چی به چیه! اگه متنش و ترجمشو واست بفرستم چک میکنی ببینی درسته یا نه؟

    پاسخحذف
  13. هیچی از ایشون نخوندم ! هیچی ...
    اون لنون هم خیلی قضیش مشکوک بود ..عقاید تقریبا سوسیال و چپی داشت و در دوران جنگ سرد و اینا هم یکی بیاد وسط آمریکا ازا این صوبتا بکنه معلومه دیگه !!

    پاسخحذف
  14. محمد علی ابراهیمی۱۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۲۵

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  15. جنبش سبز اگر دیدید که نظام شاهنشاهی ملعون با ان همه هیبتش سقوط کرد کار مردمی بود که با هم وحدت داشته و همه یک دل و یک صدا در هر شب و روز بر علیه طاغوت می تاختنند تا بالاخره با به رهبری امام پیروز شدند ...............

    ؟ اما شما بهتر از هر کس می دانید که نیمی یا بیشتر مردم پشت حکومت هستند و با شما یک صدا نیستند ..............
    بعدش هم شما هر 40 روز یک بار واق واق می کنید ................
    این طوری که شما پیروز نمی شوید ...................

    شما رهبری با تدبر ندارید خودتان هم میدانید کروبی با گاو فرقی ندارد .............
    موسوی هم که بدبخت جونش بالا نمی اید تا بخواهد کاری کند مرده و فقط هم بلده بگه چیز چیز ................

    شما نه مردم را دارید نه یک نظم و نه یک رهبر درست و حسابی ................

    مثلا این قدر احمق بودید نفهمیدید که اگر در عاشورا دست به کاری بزنید چهره شما بد می شود و نظام از این مساله بی نهایت سود می برد ....................

    شما خود هم میدانید که کارتان بی فایده است ..............

    پاسخحذف
  16. چشم تموم كائنات سوي عنايت علي
    رهبر ما خامنه اي تحت حمايت علي
    رهبر فرزانه ما اي علي روزگار
    وارث خونهاي پاك واز خميني يادگار
    يا علی جان مقتداي من توئي
    رهبر من مرجع من پيشواي من توئي
    ما ديگه نمي گذاريم دستهاي تو بسته بشه
    مثل حيدر دل از امت خود خسته بشه
    مثل سلمان وابوذر در خونَت مي شنييم
    آخه تو چهره ي تو تصوير حيدر مي بينيم
    بزارتا هرچي ميخوان بگن ولي ما همينيم
    تو جهره ي علي عكس خميني مي بينيم
    وقتي تو حرف مي زني اشك هاي ما جاري مي شه
    اگه تو گريه كني زخم دلا كاري ميشه
    رفقا بياید با هم قدر علي رو بدونيم
    تا دم آخر باهاش همه بسيجي بمونيم
    خون تو رگهامونو هديه به رهبر مي كنيم
    پاي عشقش با همه سختي ها ما سر مي كنيم
    حرف تو براي ما حرف امام زمونه
    تادم آخرآقا تو سينه هامون مي مونه

    پاسخحذف
  17. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  18. درود
    خوندم جالب بود
    بدرود!!!

    راستی ممدعلی خودش کم بود رفت دانیالشونم اورد؟!!!
    بلغیس گیس بریدشون کو پس؟

    پاسخحذف
  19. بی خیال جون من
    ایهالناس "بلقیس" صحیح می باشد!

    پاسخحذف
  20. این یارو مرصاد و حذف کن!
    یعنی روان آدم و پریش می کنه ها!
    یه بار بگی بسته دیگه، الکی صفحه رو کش میاره، این گردونه موس هنگ می کنه تا به تهش برسه!

    پاسخحذف
  21. یهدا جان ...
    یکی دوتاشو پاک کردم ... بقیه رو حال ندارم !
    ---
    اینا فکر میکنن مثلن اگه با اسم دانیال فعالیت کنن ، حرفشون خریدار داره ... البته این پدیده بین این طرفیا هم هستا ! همه یا کوروشن یا داریوش ... مگه اینکه خلافش ثابت بشه !

    پاسخحذف
  22. برادر مازیار؛
    رابرت همون کارتونه بود که همیشه تو خیالات بود و مدام خودش و بچه فرض می کرد و شیطنت می کرد!
    یادت نیست پیرمرد؟!؟

    پاسخحذف
  23. عکس رابرت رو گذاشتم، خواستی بیا ببین

    پاسخحذف
  24. زن در دوره ساسانیان:
    ** بعد از خواندن مطلب زیر لطفا" خودتان رابطه زن در اجتماع و در خانه و در دانشگاه و در محیط کار را با مردان و بعد از اسلامی شدن و شیعه شدن و آخوندی شدن در ایران مقایسه کنید.
    کدامیک به حق و حقوق زن بیشتر توجه شده؟
    بروزم

    پاسخحذف
  25. مازیار کجایی، بیا ببین که دست بالا دست چه بسیاره!!!

    یکی پیدا شده از تو غلط گرفته!!

    پاسخحذف
  26. این که چیزه عجیبی نیست ...
    من سرتا پام غلطه ...
    دیکته که هیچ ... در حد تیم ملی افغانستان ...

    پاسخحذف
  27. راجع به غلط که خیلی حال کردم، کم نیوردنت و!!!
    راجع به لنگ هم باید بگم، داداشتم هم سنگرته که!!
    (ممدعلی جون و می گم)

    پاسخحذف
  28. پرسیدی گرفتی...؟
    عرضم به حضورت که گرفتم خوردم هستش رو بلد نیستم تف کنم
    ه...ی
    دارم ناتور دشت رو می خونم!
    فازم خیلی لهه!
    شاید اگه جای خوبش رسید منم بهتر شم! امشب تمومش می کنم!

    پاسخحذف
  29. چندتا پست بالاتر راجع به بلقیس خانم گفته بودم!
    توی وبلاگ سیاوش پیداش کردم!

    پاسخحذف
  30. محمد علی ابراهیمی۱۵ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۱۰:۵۵

    ببینم مازی برای چی نظر من را پاک کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟
    ایا فقط باید موافقین تو نظر دهند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    این یهدا با این همه شیطنتش باز هم مرام داره نظرات مخالفین را پاک نمی کند ........
    راستی این عکس یهدا هست که گوشه نظراتش در بالا می باشد ..........
    این که زنه رشیده هست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    من خیال کردم جوان هست ............
    حالا به چه امیدی 22 بهمن بیام بیرون !!!!!!!!!!!

    ولی می دانم ساقی جوان هست لذا اگر عکسی چیزی از او دارید خواهشا برام بگذارید تا 22 بهمن ملاقاتش کنم .............

    پاسخحذف
  31. بعضی از دوستان گمان بر این دارند من هم جنس باز هستم !
    لطفا به وبلاگ ما امده و داستان مرا بخوانید و با نظراتتان ما را دلداری دهید .
    سبز باشید .

    پاسخحذف
  32. هه هه هه!!!
    ممدلی میخواد منو ببینه!!!
    من جوانم!!! از کجا فهمیدی اینو باهوش؟!
    اصلا حال و حوصلتو ندارم وگرنه درست و حسابی جوابتو میدادم...پروردگارا این ملیجک را از ما دریغ مدار!
    ****
    مازیار جان
    توی پست میدان آزادی یه چیزی واست نوشتم هرکاری کردم کپی نشد اینجا واست بذارمش....طولانی هم بود حس دوباره نوشتنش رو نداشتم!
    لطفا برو بخونش....مرسی...

    پاسخحذف
  33. ممدعلی جان ...
    (چون گفتی مازی میگم ها !)
    والا نظرت هم تکراری بود هم بی ربط ... تو یه نظر مخالف درست و حسابی در مورد پستی که مینویسم بده ، من پاک نخواهم کرد .
    --
    این حرفات در مورد دوستانم رو هم به حساب شوخی میزارم ... وگرنه ممکنه منم دلم بخواد بعضیا رو ملاقات کنم که تو زیاد خوشت نیاد ...

    پاسخحذف
  34. مازی جون لطف کن باز هم نظرش رو پاک کن!
    یه لحظه در مورد این این زباله ها تردید نکن!
    یه لحظه تردید و سازش در همون اول انقلاب کار ما رو به جایی رسوند که...
    این مسلمونا دهن یهودیای مکه رو هم صاف کردن!
    ببین!
    تردید نکن!این یه بحث تاریخی که ما انسانها با نیمه انسانها دچار تردیدیم!
    بزن پاکش کن!
    در مورد داستان هم دهنت سرویس!
    دومین نفری هستی که میگی!
    البته دومین نفری هم هستی که در مورد داستان باهام حرف زده! نفر اول با ذکر این مطلب کتاب رو دستم داد!
    یا تو باهوشی یا من تابلوام!
    فازمم الان گهه! درنتیجه با استان هماهنگم بد!

    پاسخحذف

چه كسي مي خواهد ، من و تو ما نشويم ... ؟!
خانه اش ويران باد ... !
من اگر ما نشوم، تنهايم ... !