۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

مبارزه به خاطر غرور


پرسید :
- « دوست قدیمی من ... ! بگو بدانم هدف تو از مبارزه چیست ؟ »
پاسخ داد :
= « برای حزب بزرگ آزادی خواه می جنگم ... چه دلیلی از این بهتر ! »
-  « خوش به حالت ، چون تو دلیل جنگیدنت را می دانی ، اما من تازه فهمیدم که فقط به خاطر غرور می جنگم »
= « این طوری که خوب نیست ... »
در حالی که از تذکر دوستش تعجب کرده بود گفت :
- « درست است ، ولی به هر حال بهتر از این است که ندانم برای چه می جنگم ... »
 سپس به چشمان او خیره شد و با لبخندی در ادامه گفت :
- « یا مثل تو . برای چیزی می جنگی که برای هیچکس مفهومی ندارد »
.........................................................................
صد سال تنهایی ... اثر ( گابریل گارسیا مارکز )

داشتم فکر می کردم من هم اگر در حد خودم مبارزه ای می کنم  به خاطر غرورمه ، نه بخاطر یک حذب و گروه خاص ... البته یک غرور انسانی و نه متوهمانه  ... این غرور انسانی ، اجازه نخواهد داد تا در برابر پایمال شدن شخصیت و زیر پا گذاشته شدن حقوقم ساکت و بی تفاوت باشم . فکر می کنم مبارزه ای که بر پایه چنین غرور انسانی صورت نگیره ، دستاوردهای غرور آفرینی به دنبال نخواهد داشت .
---
در ضمن ،

ما بی شماریم ... !

یک شنبه - 18 بهمن

۲۱ نظر:

  1. این عکسه اونوقت از کجا اومده؟؟؟
    بعد اینا چرا هنوز به نظرم زنده میان؟؟
    چرا کارشون به دادگاه "لاهه" کشیده نشده؟
    چرا محرومیت از بازی و زندگی شامل حالشون نشده؟؟

    "یه چیز و می دونم، همیشه انگیزه های شخصی خیلی خیلی اثربخش تر هستند"

    پاسخحذف
  2. درود

    مازیار ابتدا درباره این مشکل و اختلاف تو و ساقی یک چیزی بگم. نمیخواستم دخالت کنم و اگه ناراحت شدی عذر میخوام.

    هم تو دوست منی و هم ساقی. حد اقل من خودم رو دوستت میدونم.

    اون شوخی یا حتی از اون بدتر رو با من میکردی من اصلا ناراحت نمیشدم و میفهمیدم اهل شوخی هستی خودم از اون بدتر باهات شوخی میکردم ولی مازیار رفیق من دوست من همه آدمها اهل شوخی نیستن و بعضی ها از بعضی شوخی ها خیلی ناراحت میشن به ویژه تو شوخی با خانمها باید کمی بیشتر مراعات کرد. دو تا پسر خیلی ممکنه باهم شوخیهای شهرستانی بکنن ولی زمانی که یک خانم هست باید کمی بیشتر مراعات کرد.

    بازهم ببخشید اگه از دخالتم دلخور شدی.

    پاسخحذف
  3. به طور کلی زمانیکه مردمی بر علیه یک شخص یا یک حکومت قیام میکنن همه اون مردم انگیزه ها و اهداف مساوی و یکی ندارند. بعضی ها برای غرورشونه و بعضی ها برای دلسوزی واسه کشورشونه و بعضی ها واسه نفرت از یک شخص خاصه. انگیزه ها تفاوت داره.

    پیروز باشی. پاینده ایران

    پاسخحذف
  4. مازیار جان شما لازم نیست سطح روابطت رو با من تنزل بدی یا اینکه به من بگی که دیگه به خوندن وبلاگم دعوتت نکنم...راه حل بهتری دارم...مثل اینکه وجود من فضای صمیمانه و دوستانه ی شما رو به هم زده و روابطت رو با دیگران هم داره دچار خدشه میکنه...به قول لوتی ها "زَت زیاد"! ... ما رفتیم واسه همیشه...مانا باشی دوست خوبم...ساقی و دختر اسفند و این حرفها دیگه تمام...بدرود.

    پاسخحذف
  5. سرهنگ آئورلیانو بوئندیا که رهبر شورشیان آزادیخواه (حزب بزرگ آزادی خواه) زمانی که در جنگ است صاحب ده ها فرزند از صدها سرباز زنی میشود که با آنها در جبهه جنگ نزدیکی(!) کرده است و زمانی که با متحد کردن مبارزین به قدرت میرسد تبدیل به یک دیکتاتور بدبین میشود و حتی به مادر خود دستور میدهد که از فاصله سه متر به او نزدیک تر نشود که مبادا ترور شود! برای رسیدن به قدرت تمامی دوستان نزدیکش را میکشه و به هیچ کسی دل نمیبنده و تا آخر عمر در جنون قدرت و بی اعتمادی زندگی میکنه!

    مبارزه برای یک به قدرت رسیدن یک حزب و جان دادن در این راه جز جنون چیز دیگری نیست...
    پاینده ایران

    پاسخحذف
  6. مبارزه به خاطر غرور؟ هر چند خیلی ها اهداف مختلفی دارند و نمیشود تنها با یک دلیل همه را توی یک صف قرار داد.
    گابریل گارسیا مارکز خودش آنقدرها مبارز نبود و تنها نوشته هایش بوی مبارزه میداد. وبلاگ شما را یلدا ی عزیز به من معرفی کرد. موفق باشید

    پاسخحذف
  7. من یلدا نیستم آواتورجان، یهدا هستم به خدا!

    پاسخحذف
  8. ما همیشه و در همه حال به خاط غرورمان پا به هر میدانی میگذاریم

    پاسخحذف
  9. محمد علی ابراهیمی۱۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۵۵

    این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  10. ای بابا!!!
    این بچه بازیا یعنی چی؟؟
    واقعن دیگه به این می گن تیشه به ریشه ی خود زدن!!!
    اصلن حال نکردم با این فضا!

    پاسخحذف
  11. برادر جان خواهشن شما از خر شیطون پایین بیا!
    ساقی رفیقمه می شناسمش، اینطوریا نیست، خیلی حساسه، خیلی گله!
    بعض شما نباشه
    شمام خیلی "عاقلی"، دیگه بزرگ شدین ماشالا ماشالا
    بی خیال شید خواهشن!
    حالا اگه قضیه چیز دیگه ایه مازیارجان بگو من بیخیال آشتی کنون شم!
    مثلن اینکه دنبال بهونه بودی که بری؟؟ یا دیگه با وبلاگ حال نمی کنی
    والا من واقعن در این قضیه اینقدر وخامت نمی بینما!!
    تو که می گفتی زندگی بر آدمهای سختگیر و سختکوش، سخت می شه!! پس چی شد؟ حالا که واقعن دارین سخت می گیرین!
    خدایی یه نفر میومد وب می نوشت و نظر می ذاشت، حظیظ می شدم اونم که اینطوری از کار دراومد!
    والا به خدا ارزش نداره!
    من تازه با این دنیای وب آشنا شدم، ولی خداوکیلی عالمه جالبیه، می دونی چرا؟!
    چون آدما با اندیشه هاشون با هم دوست می شن! و این برای من یکی بی نهایت ارزشمنده!
    در دنیای سراسر تزویر و نیرنگ و دروغ این خیلی چیزه مهمیه!
    به این راحتی خرابش نکن مازیارجان.
    حالا خود دانی.
    فقط جواب ما رو بده ر ِفیق

    پاسخحذف
  12. درود
    مازیار جان از خواندن پست بالا کمی تعجب کردم... ماجرای عجیبی بود... و امیدوارم که دوست خوبت ساقی هم هر چه زودتر برگرده و چیزی که مهمه اینه که تو منظور خاصی نداشتی هر چند در نگاه اول نظرت کمی گستاخانه باشه اما قصد تو توهین نبوده ....

    در هر حال چیزی که مهمه اینه که ما همگی با هم دوستیم و حرف ها قدرت گسستن این پیوند رو ندارن... بدرود

    پاسخحذف
  13. سلام مازیار...
    چطوری لنگی؟!LOL
    این عکس چیه اینجا گذاشتی بابا...لنگپولیس چه به این کارا
    20 - 17...هنوز مونده که به گرد پای تاج برسین
    گرچه برد این بازی انقدر تابلو و به عبارتی سیاسی بود که از 6 تا مساوی قبلی بدتر بود
    یکی از این دو تیم باید میبرد،حالا یا لنگ یا تاج
    که دست بر قضا شد لنگ و داور تو اون چند دقیقه تا جایی که می تونست به حفظ این نتیجه کمک کرد تا یه وقت تو این بازی که بعد چندین سال انداخته بودن روز غیر تعطیل(دلیلش کاملن روشنه) و یه هفته مونده به 22 بهمن کسی شعارهای تکراری بازی های قبل رو نده و به نوعی هم یه تبلیغ باشه برای رژیم
    بگذریم...همه چیزمون رو ازمون گرفتن و تنها دلخوشیمون همین فوتبال بود که اینم روز به روز داره نابودتر میشه

    این بحث های پست بالا واقعن عجیب بود...من وقتی خوندم باورم نمی شد
    در هر صورت هر کسی چه جدی چه شوخی باید ظرفیت و تحمل شنیدن انتقاد یا نصیحت یا هر چیزی رو داشته باشه...حالا اگه این حرف ها از طرف یه دوست هم باشه که دیگه...............

    پاسخحذف
  14. در ضمن هم ساقی عزیز و دوست خوبم مازیار می خوام که دیگه این بحث ها رو ادامه ندن و هر دوتا با قدرت بیشتر به کارشون ادامه بدن...حیف نیست؟!
    به خدا زشته...ما تو این کشور لعنتی از همه چیز و همه کس می خوریم.......حالا بخوایم از خودمون هم بخوریم و بین خودمون هم درگیری باشه که دیگه باید همین الان طی یه اقدام انتحاری دسته جمعی خودکشی کنیم بره

    پاسخحذف
  15. یهدا حرف خوبی زد
    "چون آدما با اندیشه هاشون با هم دوست می شن! و این برای من یکی بی نهایت ارزشمنده!
    در دنیای سراسر تزویر و نیرنگ و دروغ این خیلی چیزه مهمیه!
    به این راحتی خرابش نکن مازیارجان." و من ساقی رو هم بهش اضافه می کنم...ساقی جان تو هم همینطور...
    ----------
    راستی یادم رفت به حرفای اولم این رو اضافه کنم،با اینکه لنگپولیس و چه به این حرفا ولی تو این یه مورد دمشون گرم...ولی به هر حال لنگ همیشه لنگه حتی در راه آزادی و جنبش سبزLOL

    پاسخحذف
  16. ممد علی میبینم که میخوای دست به کشتار بزنی تو 22 بهمن ... پس من حتما با همون خواهر دو جنسه ام میام اونجا ...

    پاسخحذف
  17. به به آقا مازیار بازه که گند زدی رفت ...
    چی کار دختر مردم داری مردک؟ دشمن اصلی ممد علی هست و شما بند کردید رو ساقی ؟ دشمن سعی دارد فضا را غبارآلود کند و دائما در حال فتنه هست ...در دلبستگی ساقی به جنبش سبز هیچ شکی نیس ولی نظرات تو به ممد علی نزدیک تره !!!!

    پاسخحذف
  18. بابا جون عمتون ما رو گرفتید ؟؟؟ نه ؟
    اختلافی در کار نیست !
    من دارم میگم به خاطر رفتن ساقی ناراحتم و اگر ننویسه ، نحواهم نوشت .

    پاسخحذف
  19. درود
    مازیار جان سعی کن مشکلت را به روش دیگه ای حل کنی
    من هم به خاطر رفتن ایشان ناراحتم اما رفتن یک شخص دیگه این درد را حل نمیکنه بلکه بقیه را دلسرد میکنه!
    این روش گروکشی هم کار نمیکنه چون نه تو و نه ساقی بچه نیستید ...
    سعی کن به جای دادن راه حل یا این "قهر" کردن ها فقط یک عذرخواهی (برای احترام به شخصیت خودت) از ایشون داشته باشی و بگذاری خود ساقی تصمیم بگیره و اگر رفتن از وبلاگستان باشد تصمیم خودشان است و هیچ ربطی به تو نداره...
    سه روز دیگه 22 بهمنه...

    پاسخحذف
  20. سلام...چی بگم...
    یکم جا خوردم...
    help.....
    اگه هستی به متروکه قبلی برو...
    خواهشا"

    پاسخحذف
  21. بابا ایها الناس باور کنید ساقی دشمن جنبش است .....

    پاسخحذف

چه كسي مي خواهد ، من و تو ما نشويم ... ؟!
خانه اش ويران باد ... !
من اگر ما نشوم، تنهايم ... !