۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

زن بودن


مادرم می گوید : (( دختر به دنیا آوردن مصیبت بزرگی است ))
اما من اصلن با او موافق نیستم ... قبول دارم که دنیای ما به دست مردها و برای مردها ساخته شده است . قبول دارم که زورگویی و استبداد در نهاد مردها ریشه عمیق و دیرینه دارد . قبول دارم که در قصه هایی که مردها برای توجیه حیات جعل کرده اند اولین موجود انسانی زن نیست و مردی است به نام (( آدم )) و سر و کله (( حوا )) بعدن پیدا می شود تا آدم را از تنهایی در آورد و برایش دردسر درست کند . قبول دارم که در نقاشی های در و دیوار کلیساها خدا پیرمردی ریش سفید است و پیرزنی گیس سفید نیست . قبول دارم که قهرمان ها نیز همه مرد هستند . از پرومتئوس که آتش را دزدید تا ایکاروس که قصد پرواز داشت . قبول دارم که مسیح ، پسر پدر و روح القدس است و زنی که او را زاییده یک مرغ کرچ یا مادر شیری بیش نبوده است . همه این ها را قبول دارم ... اما با همه اینها ، زن بودن لطیف و زیباست . ماجرایی است نیازمند تهور بی حد و حصر . جنگی است بی پایان .
 اگر دختر باشی ...
خیلی چیزها را باید یاد بگیری : باید خیلی بجنگی تا بتوانی که بگویی خدا اگر هست ، می تواند پیرزن گیس سفید یا دختری زیبا و دلربا باشد . باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی روزی که حوا سیب ممنوعه را چید ، گناه پدید نیامد بلکه یک فضیلت پر شکوه به نام عصیان زاده شد . باید خیلی بجنگی تا بتوانی ثابت کنی که مادر شدن نه حرفه است و نه وطیفه بلکه حقی است در میان هزاران حق دیگر . از بس می جنگی خسته می شوی . اغلب ، و چه بسا همیشه ، شکست می خوری . اما نباید مایوس شوی . جنگ به مراتب از پیروزی زیباتر است . تلاش برای رسیدن به هدف ، لذت بخش تر از خود هدف است : وقتی پیروز می شوی ، یا به هدفی می رسی ، تازه احساس خلاء عجیبی می کنی . برای پر کردن این خلاء باید دوباره راه بیفتی و هدفهای تازه بیافرینی ...
ولی اگر پسر باشی ...
بازهم راضی هستم ، چه بسا بیشتر از دختر بودنت . اگر پسر باشی از بسیاری از خفتها و بهره کشیها و سوء استفاده ها در امان می مانی . اگر پسر باشی ، هیچکس در دل شب به تو تجاوز نمی کند . اگر پسر باشی ، نباید حتمن صورت زیبا داشته باشی ، تا در نخستین نگاه مقبول بیفتی . اگر پسر باشی ، وقتی با محبوبه ات همبستر شوی ، ناچار نیستی قضاوتهای خصمانه را تحمل کنی و هیچکس به تو نمی گوید که گناه آن روزی موجودیت یافت که حوا سیب ممنوعه را از درخت چید . اگر پسر باشی ، برای اثبات اینکه اگر خدایی باشد می تواند پیرزن گیس سفید یا دختری دلربا باشد ، لازم نیست چندان بجنگی . می توانی عشق بورزی بی آنکه شبی از خواب بپری و احساس کنی که در غرقاب غوطه  وری . می توانی از خودت دفاع کنی بی آنکه دشنام و ناسزا بشنوی ...

زیبایی کلمه آدمیت به این است که برای زن بودن یا مرد بودن حد و مرزی تعیین نمی کند ... نه قلب و مغز جنسیت دارند و نه رفتار .

------------
برای کودک زاده نشده – اوریانا فالاچی

سه شنبه – 11 اسفند

۴۵ نظر:

  1. درود

    به راستی مرزی برای زن بودن یا مرد بودن نباید باشد.

    جنگ و تلاش برای هدف یکی از لذت بخش ترین کارهای زندگی است ولی ای کاش انسان میتونست اون لذت رو در حین انجامش بچشه نه پس از پایانش.

    پیروز باشی. پاینده ایران

    پاسخحذف
  2. محمد علی ابراهیمی۱۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۰۳

    پسر و دختر فرقی نمی کند باشی مهم این است انسان باشی و حیوان نباشی ...............

    قال محمد رسول الله ( ص ) = پسران نعمت و دختران رحمت هستند و بدانید که در روز قیامت از نعمت ها سوال می کنند و در برابر رحمت ها پاداش می دهند ....


    قال علی امیر المونین ( ع ) = زن به مانند ریحانه لطیف است ...........


    .............................................

    پاسخحذف
  3. محمد علی ابراهیمی۱۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۰۵

    و این را برای دخترانی می گذارم که به جای عفت و پاکدامنی راه حراجی و فاحشه گری را به راه انداختند ...................




    اينچنين پرده برانداخته اي يعني چه؟------------- موي خود بر کمر انداخته اي يعني چه؟
    باورت نيست که زن حجب و حيا مي خواهد؟---- دامني پاک چو گل هاي خدا مي خواهد؟
    گوهري که صدفش نيست، شود سرگردان ------ صيد گردد به کف و توطئه ي دلالان
    بي حجابي هنري نيست، شوي بي فرهنگ---- عاقبت بر چمن بي هنران بارد ننگ
    عاري از جامه بگويد چه کتابي دارد؟------------- قامت لخت، قيامت چه جوابي دارد؟
    سفره ي تن ز چه روباز نمودي اي زن؟---------- ز چه تقديم نمائي به شغال آن دامن؟
    چيست آشغال فرنگي به لبت مي مالي؟------- ز چه تقليد کني از مدل تو خالي؟
    تو مگر حجره زدي ، گوشت فروشي داري؟------ ز بنا گوش چه بر رهگذران مي کاري؟
    ساق پاهاي تو حراج چرا گرديده؟---------------- چشم ناپاک ز آرنج فراتر ديده
    خشکسالي مگر از پارچه ي مانتو خورده؟------- يا که خياط زبهر کفن خود برده؟
    يقه ي مانتو چرا پنجره اش باز آمد؟-------------- مرمر سينه مگر مايل پرواز آمد؟
    پاچه ورمال شدي خشت مگر مي مالي؟-------- يا به بازار محبت به پي دلالي؟
    اينکه امروز جواني و کني بد مستي------------- ته آزاد رهت هست عذاب و پستي
    رخ زيبا که نيازش به گريسکاري نيست---------- مصرف روژ و گريس عاقبتش بيماريست
    گوهري باش ولي در صدف و پوشيده------------ زرشناس آيد و جايت بدهد بر ديده
    گُل خلقت، شرف خويش به حراج مده----------- به گرازي که کمين کرده به تاراج مده
    هدفِ خلقتِ سرکاره هوسبازي نيست---------- به خدا خالق از اين بندگي ات راضي نيست
    تو مگر سکه ي خواري که به ره افتادي؟--------- يا مگر کمتر از آن باميه ي قنادي؟
    باميه، روي بپوشيده ز آفات و مگس------------- تو چرا لخت شدي در پي شيطان هوس؟
    کمکمک پرده دريدن ز تن گل آمد----------------- هدف(شارون و صهيون) به تکامل آمد
    آنچه شد بر همگان مايه ي رنج و حيرت--------- اينکه فرهنگ در اين جامعه شد بي غيرت
    هر چه ما مي کشيم از پوچي فرهنگ آمد------ بر سر سرو اصالت ز هوا سنگ آمد



    امیدوارم هدایت شوند ..................

    پاسخحذف
  4. محمد علی ابراهیمی۱۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۷:۱۰

    و اکنون این شعر لذت بخش را برای زنانی می گذارم که به جای عفت و حیا راه شیاطین و حراجی را انتخاب کردند و روز به روز به ضلالت خود می افزایند .............




    اينچنين پرده برانداخته اي يعني چه؟------------- موي خود بر کمر انداخته اي يعني چه؟
    باورت نيست که زن حجب و حيا مي خواهد؟---- دامني پاک چو گل هاي خدا مي خواهد؟
    گوهري که صدفش نيست، شود سرگردان ------ صيد گردد به کف و توطئه ي دلالان
    بي حجابي هنري نيست، شوي بي فرهنگ---- عاقبت بر چمن بي هنران بارد ننگ
    عاري از جامه بگويد چه کتابي دارد؟------------- قامت لخت، قيامت چه جوابي دارد؟
    سفره ي تن ز چه روباز نمودي اي زن؟---------- ز چه تقديم نمائي به شغال آن دامن؟
    چيست آشغال فرنگي به لبت مي مالي؟------- ز چه تقليد کني از مدل تو خالي؟
    تو مگر حجره زدي ، گوشت فروشي داري؟------ ز بنا گوش چه بر رهگذران مي کاري؟
    ساق پاهاي تو حراج چرا گرديده؟---------------- چشم ناپاک ز آرنج فراتر ديده
    خشکسالي مگر از پارچه ي مانتو خورده؟------- يا که خياط زبهر کفن خود برده؟
    يقه ي مانتو چرا پنجره اش باز آمد؟-------------- مرمر سينه مگر مايل پرواز آمد؟
    پاچه ورمال شدي خشت مگر مي مالي؟-------- يا به بازار محبت به پي دلالي؟
    اينکه امروز جواني و کني بد مستي------------- ته آزاد رهت هست عذاب و پستي
    رخ زيبا که نيازش به گريسکاري نيست---------- مصرف روژ و گريس عاقبتش بيماريست
    گوهري باش ولي در صدف و پوشيده------------ زرشناس آيد و جايت بدهد بر ديده
    گُل خلقت، شرف خويش به حراج مده----------- به گرازي که کمين کرده به تاراج مده
    هدفِ خلقتِ سرکاره هوسبازي نيست---------- به خدا خالق از اين بندگي ات راضي نيست
    تو مگر سکه ي خواري که به ره افتادي؟--------- يا مگر کمتر از آن باميه ي قنادي؟
    باميه، روي بپوشيده ز آفات و مگس------------- تو چرا لخت شدي در پي شيطان هوس؟
    کمکمک پرده دريدن ز تن گل آمد----------------- هدف(شارون و صهيون) به تکامل آمد
    آنچه شد بر همگان مايه ي رنج و حيرت--------- اينکه فرهنگ در اين جامعه شد بي غيرت
    هر چه ما مي کشيم از پوچي فرهنگ آمد------ بر سر سرو اصالت ز هوا سنگ آمد



    باشد که دایت شوند ..................
    ای خدا ..................
    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ....

    پاسخحذف
  5. حال می کنی فضای وبلاگستان رو با مطلب خودم ریختم به هم!! چه می کند این مت!نیناش نیناش نیناش ناش!

    پاسخحذف
  6. نوشته مت مثل اینکه روی تو هم تاثیر گذاشته مازیار!!! راستش رو بخوای منم وسوسه شدم در مورد زن بنویسم ولی فعلا گذاشتمش تو الویت های بعدی...
    متاسفانه دید بسیاری از مردها که چه عرض کنم خود زنها به این سمته که مثلا چون زنها در فلسفه یا مثلا سیاست و...نمی تونن پابه پای مردها بیان پس اونا جنس پست تری هستند نسبت به مردها...اما کسی این رو نمی بینه که چه کسی به قول این نوشته عصیانگری رو که مخصوص روحهای بزرگه برای بشریت به همراه آورده. یا چه کسی جز زنها می تونه اینقدر زیبا و ماهرانه اغوا کنه و انسان رو به دام بیندازه چه کسی میتونه با نهایت زیبایی و لطافت انسان رو به طبیعت انسانیش باز گردونه...زنها مثل شبدرهای لطیف و با طراوت صبحگاهیند که قطرات خنک بارون روشون نشسته...اما حیف که خیلی ها با داس بهشون حمله ور میشن..

    پاسخحذف
  7. با نوشتار زیبایت خیلی حال کردم... واقعاً تامل برانگیز بود... آفرین

    دین و مقدسات تاریخی آن در نظام های سلطه و سرکوب، همیشه ابزار مهمی در تضییع حقوق انسانی زنان بوده است... چنان که اشاره کردی در افسانه ی آفرینش ، زن (حوا) علت گناه مرد ( آدم) می شود... و در قرآن هم گفته شده که شیطان در کالبد و صورت یک زن ظاهر می شود...
    چنانکه می دانید در جای جای قرآن نسبت به زنان تبعیض دیده می شود... بدیهی است که در جامعه ی بسته ی ایران نیز چنین توهماتی وجود داشته باشد.

    راستی جواب این آقای معلوم الحال را ندهید... این امیر ابراهیمی که ظاهراً مزخرفاتش خواننده ندارد مجبور است برای خودنمایی هم که شده در بلاگ های ما نظرات بی ربط بگذارد.... باشد که هدایت شود، انشاالله............ بدرود

    پاسخحذف
  8. راستی من هم بروزم......

    پاسخحذف
  9. محمد علی ابراهیمی۱۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۱:۳۴

    جناب ارش برو گمشه ..........
    احمق اگر قران کریم برای زنان و مردان تبعیض قابل بود یکی از بزرگترین سوره های قران به نام
    نسا ( زنان ) نبود !

    اصلا تو یکی از خدا و قران و... چی میدونی که نظر میدی ؟؟؟؟؟؟

    تو که این قدر ... هستی که قران را می کوبی و زیر سوال می بری و خارج از اسلام هستی کلمه ان شا الله که در اخر کلامت به کار بردی دیگر چه بود ؟؟؟؟؟

    پاسخحذف
  10. ببینا، یه روز نبودم رتبه ی یک مارو ازمون گرفتن، شدیم دهم!!!!

    و اما؛ روزی که حوا سیب ممنوعه را چید ، گناه پدید نیامد بلکه یک فضیلت پر شکوه به نام عصیان زاده شد!
    مازیار این جمله مال خودته؟!
    یعنی من گاهی فکر می کنم، هیچی بارم نیست! چرا من از این جمله ها به فکرم نمی رسه؟! یعنی من واقعن انقدر تعطیلم؟؟؟
    دچار خودکمبینی شدم، به شکلی "درام"!
    آقا یه توصیه ای دارم، این آلبوم "بوی خوش وصل" با صدای "مهسا وحدت ایران" رو اگه نشنیدی حتمن بگیر. اگه یافت نکردی برو باغ فردوس! اونجا همه چی یافت می شه!

    پاسخحذف
  11. ریشه‌ تمامی این نابرابری ها که باعث شده‌ زنان و مردان نسبت به هم جبهه‌ بگیرند، از دین و موجوداتی همچون محمد علی ابراهیمی نشأت می گیرد..

    پاسخحذف
  12. تو یکی هم خفه شو ...........

    پاسخحذف
  13. دوستان ...
    متاسفانه ساعات ارتباط من با این فضای مجازی محدود شده به 2-3 نصفه شب !
    --
    از لطف همگی ممنون ...
    فکر می کنم آخر مطلب نوشتم که نویسنده اون کیه ... (( اوریانا فالاچی ))
    نام کتاب هم هست (( برای کودک زاده نشده ))
    --
    من اگر همچین قلمی داشتم که الان اینجا نمی نوشتم !
    اون پست مت عزیز باعث شد این نوشتار رو اینجا بازنویسی کنم .

    پاسخحذف
  14. tavajoh konid ke in ra khanoome falchi yek zane mosalman e iran nabood, vagarna hatman dark mikard ke zan dar hejab chon gohar ast dar sadaf, va hejab masooniat ast na mahdoodiat, baad ham az inhame azadi va keramate zan boodan baal dar miavard, yahtamel ham chand ta zane sighei ham bara shoharesh migereft va az zendegi lezzat mibord

    پاسخحذف
  15. وبستان هر بدی که داشته باشه، این که حداقل 2 تا خواننده ی درست درمون بهت معرفی می شه، خودش کلی می ارزه!

    پاسخحذف
  16. همون یه نفر بالایی۱۲ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۱۹

    خدایی خودم خندم گرفت!!
    اون خواننده رو شما نویسنده بخوانید لطفن!

    پاسخحذف
  17. سلام مازیار جان خیلی عالی بود.
    با ختنه زنان به روزم

    پاسخحذف
  18. به لطف این یارو شاعر هم شدیم !
    محصول مشترک من و جناب حافط در جواب اون شعر بالا ...

    بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست ---- یا سخن دانسته گو ای مرد ابله ، یا خموش
    **
    من اگر پرده برانداخته ام ؛ به تو چه؟------------- موي خود بر کمر انداخته ام ؛ به تو چه !
    باورم هست که زن عقل و شعوری دارد ---- پاکی دامن آن زن ، آخر به تو !
    گوهری هست اگر زن ، نشود سرگردان ------ گر دلش خواست که صید گردد ، به تو چه !
    بي حجابم اگر من ، نگاهم تو مکن ---- هنر و بی هنری من اما ، به توچه !
    بشرم من ، چه قیاسیست مرا با اشیاء ؟------------- آخر و عاقبت من ، اما به توچه !
    برو معالجه خود کن ای نصیحت گو ---------- تن من سفره ی کس نیست ، چرت و پرت نگو !
    گله از تقلید من نکن ای فرزند جان ------- حال مرجع تقلیدت چطور است ، سلامی برسان !
    هر چه ما مي کشيم ز همین بی خردیست ------ بر سر سرو خرد ، ز هوا دین آمد !
    **
    عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت --- که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

    پاسخحذف
  19. مازیار جان

    با این حرفت خیلی حال کردم : مخاطب عام موسیقی در ایران داغونه ، خستس و افسرده ... فقط می خواد چن دقیقه بی خیال باشه و قر بده !

    واقعاً که گل گفتی.... دمت گرم .... بازم پیش ما بیا... بدرود

    پاسخحذف
  20. بیا داداش اینم یه جواب برا ممد علی

    عاشق پشم مسلمان نشدی یعنی چه؟
    نزد آخوند تو عریان نشدی یعنی چه؟
    تو برو صیغه بشو زیر دوصد رخت سیاه
    تا بسیجی نکند با هوسش جرم و گناه
    چادری ؛ فاحشگی را ببرد اوج فلک
    در همانجا که محمد(ص) بپرد روی ملک!
    صیغه ی دین نشدی در بر ِ ما یعنی چه؟
    نشدی فاحشه در دین خدا یعنی چه؟
    فاحشه باش ولی در بر مسلم تو برو
    در بر کافر و این مردم ظالم تو نرو
    تو بیا در بر اسلام و همی صیغه بشو
    پیش مردان بسیجی و مسلمان تو برو
    تو بخواهی که هوسرانی ما سخت شود؟
    شهوت یاغی ما سوی تباهی برود؟
    تو بخواهی که دگر فاحشه کمیاب شود؟
    یا محمد ! تو بگو عایشه کمیاب شود؟!
    این نبودست عدالت به خداوند قسم
    روسپی ... رنگ نجابت ببرد سوی حرم!
    این چه نامیست تو دادی به خودت ای ساقی
    که همی شهوت ما را بماید یاغی
    نام خود را تو گزار فاطمه ای ... آمنه ای ...
    گوهری باش تو در بیت علی،خامنه ای
    این چه رسمیست تو دکان مرا میبندی
    به من و رهبر و ملا که فقط میخندی

    پاسخحذف
  21. بابا محسن خان ایول ...
    عجیب مشاعره ای شده !

    پاسخحذف
  22. دوستان یه چیزی رو گوشزد کنم : نوشتار من نه حمله به زنان هست و نفرت به آنها فقط انتقاد از جایگاهی که عده ای از آنها امروزه به دست آورده اند و اتفاقا با نفرت از مرد هم همراه است و خونخواهی از آنان ..

    پاسخحذف
  23. شبی دل بود و دلدار خردمند / دل از دیدار دلبر شاد و خرسند
    که با بانگ بنان و نام ایران / دو چشمم شد ز شور عشق گریان
    چو دلبر شور اشک شوق را دید / به شیرینی ز من مستانه پرسید
    بگو جانا که مفهوم وطن چیست / که بی مهرش دلی گر هست دل نیست
    به زیر پرچم ایران نشستیم / و در را جز به روی عشق بستیم
    به یمن عشق در ناب سفتم / و در وصف وطن اینگونه گفتم:
    وطن یعنی درختی ریشه در خاک / اصیل و سالم و پر بهره و پاک
    وطن خاکی سراسر افتخار است /که از جمشید و از کی یادگار است
    وطن یعنی سرود پاک بودن / نگهبان تمام خاک بودن
    وطن یعنی نژاد آریایی / نجابت مهرورزی باصفایی
    وطن یعنی سرود رقص آتش / به استقبال نوروز فره وش
    وطن خاک اشو زرتشت جاوید / که دل را می برد تا اوج خورشید
    وطن یعنی اوستا خواندن دل / به آیین اهورا ماندن دل
    وطن شوش و چغازنبیل و کارون / ارس زاینده رود و موج جیهون
    وطن تیر و کمان آرش ماست / سیاوش های غرق آتش ماست
    وطن فردوسی و شهنامه اوست / که ایران زنده از هنگامه ی اوست
    وطن آوای رخش و بانگ شبدیز / خروش رستم و گلبانگ پرویز
    وطن شیرین خسرو پرور ماست / صدای تیشه افسونگر ماست
    وطن چنگ است بر چنگ نکیسا / سرود باربدها خسرو آسا
    وطن نقش و نگار تخت جمشید / شکوه روزگار تخت جمشید
    وطن را لاله های سرنگون است / ز یاد آریو برزن غرق خون است
    وطن منشور آزادی کوروش / شکوه جوشش خون سیاوش
    وطن خرم ز دین بابک پاک / که رنگین شد ز خونش چهره خاک
    وطن یعقوب لیث آرد پدیدار / ویا نادر شه پیروز افشار
    به یک روزش طلوع مازیار است / دگر روزش ابومسلم بکار است
    وطن یعنی دو دست پینه بسته / به پای دار قالی ها نشسته
    وطن یعنی هنر یعنی ظرافت / نقوش فرش در اوج لطافت
    وطن در هی هی چوپان کرد است / که دل را تا بهشت عشق برده است
    وطن یعنی تفنگ بختیاری /غرور ملی و دشمن شکاری
    وطن یعنی بلوچ با صلابت / دلی عاشق نگاهی با مهابت
    وطن یعنی خروش شروه خوانی / زخاک پاک میهن دیده بانی
    وطن یعنی بلندای دماوند / ز قهر ملتش ضحاک در بند
    وطن یعنی سهند سر فرازی / چنان ستار خانش پاک بازی
    وطن یعنی سخن یعنی خراسان / سرای جاودان عشق و عرفان
    وطن گلواژه های شعر خیام / پیام پر فروغ پیر بسطام
    وطن یعنی کمال و الملک و عطار / یکی نقاش و آن یک محو دیدار
    در این میهن دو سیمرغ است در سیر/ یکی شهنامه دیگر منطق الطیر
    یکی من را ز دشمن می رهاند / یکی دل را به دلبر می رساند
    خراسان است و نسل سربداران / زجان بگذشتگان در راه ایران
    وطن خون دل عین القضات است / نیایش نامه پیر هرات است
    وطن یعنی شفا قانون اشارت / خرد بنشسته در قلب عبارت
    نظامی خوش سرود آن پیر کامل / زمین باشد تن و ایران ما دل
    وطن آوای جان شاعر ماست / صدای تار بابا طاهر ماست
    اگر چه قلب طاهر را شکستند / و دستش را به مکر و حیله بستند
    ولی ماییم و شعر سبز دلدار / دو بیت طاهر و هیهات بسیار
    وطن یعنی تو گنجینه راز / تفعل از لسان الغیب شیراز
    وطن آوای جان می پرستان / سخن از بوستان و از گلستان
    وطن دارد سرود مثنوی را / زلال عشق پاک معنوی را
    تو دانی مولوی از عشق لبریز / نشد جز با نگاه شمس تبریز
    مرا نقش وطن در جان جان است / همان نقشی که در نقش جهان است
    وطن یعنی سرود مهربانی / وطن یعنی شکوه همزبانی
    وطن یعنی درفش کاویانی / سپید و سرخ و سبزی جاودانی
    به پشت شیر خورشیدی درخشان / نشان قدرت و فرهنگ ایران
    زعطر خاک وطن گر شوی مست / کویر لوت ایران هم عزیز است
    وطن دارالفنون میرزا تقی خان / شهید سرفراز فین کاشان
    وطن یعنی بهارستان / حضوری بی ریا چون صبح صادق
    زخاک پاک ما پروین بخیزد / بهار آن یار مهر آیین بخیزد
    که از جان ناله با مرغ سحر کرد / دل شوریده را زیر و زبر کرد
    وطن یعنی صدای شعر نیما / طنین جان فضای موج دریا
    ز دریای وطن خیزد همی در / چو آژیر و چو دریادار بایندر
    وطن یعنی تجلی گاه ملت / حضور زنده ی آگاه ملت
    وطن یعنی دیار عشق و امید / دیار ماندگار نسل خورشید
    کنون ای هم وطن ای جان جانان / بیا با ما بگو پاینده ایران

    پاسخحذف
  24. مت ...
    کسی دچار کج فهمی شده مگه ؟!
    معلومه که نوشته ی تو انتقادیه ... کلن در میون وبنویس ها فکر کنم تو کمترین دوز نفرت رو تو نوشته هات داری و این خیلی با ارزشه به نطر من ...

    پاسخحذف
  25. مهلا جان ...
    ممنون از شعری که نوشتی ...
    ولی اگر پستم رو بخونی و در ارتباط با پست نظر بدی ، خیلی خوشحالتر میشم !

    پاسخحذف
  26. درود مازیار جان

    کلا با کتابهای اوریانا فالاچی خیلی حال میکنم...
    به خصوص دو تا کتاب زندگی،جنگ و دیگر هیچ با کتاب خشم و غرور...بگذریم...

    و اما در مورد این پست...

    زنانگی ام را جشن میگیرم در بحبوحه ی نبردی نابرابر... جنس ضعیفم نامیدند و سختی هایی بیش بر دوشم نهادند...جنس خشن،مرد را می گویم! از من سنگری ساخته بود در برابر تیرهای روزگار!!!

    پاسخحذف
  27. سلام
    برادر من هم می گه اکثر جنگهای دنیا سر یک زن بوده حالا یگو ببینم جنگ جهانی اول هم سر یک زن بوده ؟ جنگ برای اسلام هم سر یک زن بوده و... بابا دیوار کوتاه تر زن نبوده ...

    پاسخحذف
  28. کتاب الکترونیکی
    "امنیت - جنبش ســــبــــز //// "Security Ebook - Green Movement" منتشر شد.

    دانلود کنید ،
    بخوانید ،
    یاد بگیرید ،
    به سایرین هم بیاموزید


    شاد و سربلند و سبز باشید

    پاسخحذف
  29. سلام مازیار
    خوبی؟
    خیلی خیلی زیبا بود..مطلب خیلی خوبی رو از یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ بشر انتخاب کردی
    کتابش رو قبلن خوندم،تا چند ماهی تو کفش سیر می کردم
    خود فالاچی رو هم به شدت دوست دارم،به دو دلیل...یک به خاطر اینکه از فامیل های کاپیتان توتی هستش،یکی هم به دلیل اون مصاحبه اش با خمینی...TYRANT

    راستی من چند وقتی نبودم فکر می کردم این ممد علی ابی دیگه باید نسلش منقرض شده باشه،ولی الان دیدم هنوز زنده اس و با تمام وجود به قار قار کردنش ادامه میده...
    نمی دونستم شعر هم بلتی داش ممد...
    منم بلتم...یه شعر الان میگم چهار ستون بدنت بره رو ویبره
    ببین این فقر فرهنگی چه کرده!؟ از سقف برو بالا(همون استغفرالله خودتون رو میگم)

    در ضمن تقدیم می کنم به همه بانوان بی حجاب،بد حجاب و با حجاب و تحصیلکرده و نکرده فمینیست و کمونیست و مارکسیست و فاشیست اسلامگرا و اسلام نه گرا و هم گرا و در کل *.*

    برای اونایی که سالهاست زیر بار جور و ستم امثال ممد ابراهیمی هر تهمت و افترا و چرت و پرتی رو شنیدن و خم به ابرو نیاوردن...

    گنه کردم گناهی پر ز لذت
    کنار پیکری لرزدان و مدهوش

    در آن خلوتگه تاریک و خاموش
    نگه کردم به چشم پر ز رازش

    دلم در سینه بی تابانه لرزید
    ز خواهش های چشم پر نیازش

    در آن خلوتگه تاریک و خاموش
    پریشان در کنار او نشستم

    لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
    زاندوه دل دیوانه رستم

    فرو خواندم به گوشش قصه عشق
    تو را می خواهم ای جانانه من

    تو را می خواهم ای آغوش جان بخش
    تو را ای عاشق دیوانه من

    هوس در دیدگانش شعله افروخت
    شراب سرخ در پیمانه رقصید

    تن من در میان بستر نرم
    بروی سینه اش مستانه لرزید

    گنه کردم گناهی پر ز لذت
    در آغوشی که گرم و آتشین بود

    گنه کردم میان بازوانی
    که داغ و کینه جوی و آهنین بود

    ها...؟!چیه چرا می لرزی؟!دیدی چه حرفایی زده؟!اینا حرفای یه زنه ها،زنی که طبق طرز فکر پویسده ی شما باید بشه کشتزار و امثال تو از هر دری که می خوان بهش وارد بشن...البته قبلش باید آقا یه وردی چیزی دور سرتون بخونه
    چه معصیتی...از سقف برو بالا...
    این شعر شعر بزرگ بانوی ایران زمین فروغ فرخ زاد بود...کسی که با حرفاش هم اون موقع هم این موقع بی موغع و با موقع ریده بود به طرز فکرتون

    بگذریم...ولی دنیا اینطور نمیمونه داش ممد...
    نه روسری و چادر کسی رو محدود می کنه،نه سوتین و مینی ژوب به کسی آزادی میده
    آزادی معنایی فراتر از این چرندیات تو داره،ولی خب این چیزها هم به قولی ساید افکتش هستن و وقتی به اون آزادی اصلی برسی اینا هم شاملش میشن
    ولی در کل این چرندیات،چرت و پرت هایی هستن که فقط تو فکر مسموم تو و امثال تو گنجونده میشن...

    حالا تو میم بده...

    پاسخحذف
  30. درود
    نوشتار زیبایی بود.آفرین به نویسنده اش.ولی "سیاهی" درست میگه.من هم همیشه میگم خود زن ها بسیار مقصرند که اینقدر کوبیده شده اند.وقتی زنی میاد زن بودن خودش را زیر پا میزاره و از سوره نساء دفاع میکنه چه توقعی باید داشت؟ما بشیم کاسه ی داغ تر از آش؟
    دلیل اینکه من خیلی رو نوشین حساب میکنم و قبولش دارم اینه که میبینم از شرف و هویت خودش دفاع میکنه و مثل بعضی زن های دیگه زیر بار ظلمی که مردها و باور های ادیان سامی نسبت به زن ها روا میدارند نمیره.
    حتما در آینده پستی رو به دیدگاهم در باره ی زنان اختصاص میدم
    من به روزم
    در پناه اهورا

    پاسخحذف
  31. اقا مازیار!!!
    مطلبت رو همون روز اولی که گذاشتی خوندم عالی بود
    موضوع هایی که بهش می پردازی جالبن
    شنیدم بهشت هم فقط مخصوص اقایونه !!!

    پاسخحذف
  32. مازيار جان ايني كه نوشتم شعر نبود كه ! نميدونم چي چي شر بود! همچين زياد مهم نيست كه اصل موضوع رو نگرفتي...! به هر حال يه توضيح كوچولو در قسمت نظراتم درباره اش نوشتم...اگه خواستي بخونش.زياد سر خودتت درد نيار واسه چيزي كه نه به درد دنيات ميخوره و نه به درد آخرتت عمو جان حاجي!!!

    پاسخحذف
  33. بابا، اینجا چه خبره!
    ما رفته بودیم یه سر به شمال بزنیم و بیایم.
    کلن اوضاع بد نبود، مردم داشتن به گمون خودشون زندگی می کردن!
    خلاصه اینکه دوروزه که نبودیم،اینجا شده شب "شــر"، آخ ببخشید "شعر"!
    مشعل بیاورید!
    شعمات کو؟!
    راستی اون مهسا وحدت رو بذار کنار اگه این دریا دادور و نشنیدی اون و گوش کن!
    من کلن هر وقت یه سر باغ فردوس می رم تا 1 ماه تو فضا سیر می کنم!
    الانم کلی جوگیر شدم!!!

    پاسخحذف
  34. معرفي ميرزا حسن رشديه از پيشقدمان نهضت فرهنگي در ايران

    ** فقط ببينيد ملايان بي سواد مفت خور آشغال چه بلائي بر سر اين مرد فرهنگ دوست ايراندوست آورده اند!!

    پاسخحذف
  35. با اوريانا فالاچي موافقم

    پاسخحذف
  36. محمد علی ابراهیمی۱۳ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۲۰:۲۲

    میلاد با سعادت منجی علم بشریت حضرت ختم مرتبت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و اله و سلم را بر عموم جهانیان و به خضوض مسلمین جهان تبریک و تهنیت عرض می کنم ............



    ای دل و جان من فدای محمد *** های و هوی من از برای محمد
    آمده‏ام تا زبان به مدح و ثنایش *** بگشایم، کنم دعای محمد
    مظهر جامع صفات خدا اوست *** کی ثنایی بود سزای محمد
    کیستم من که قدر او بشناسم *** یا که باشم سخن سرای محمد
    من که باشم که وصف او بتوانم *** وصف احمد کنند برای محمد
    سید مرسلین حبیب خداوند *** کو کسی در دو کون تای محمد
    قدر او برتر است از همه قدری *** نرسد کس به اصطفای محمد
    ماند روح القدس ز همرهی او *** در شب معراج و ارتقای محمد
    گفتا نزدیک‏تر گرآیم از این من *** بال و پر سوزدم خدای محمد
    غایت آفرینش همه هستی *** نیست جز ذات بابهای محمد
    نور او رو نمود از اول خلقت *** دیگر آن جمله در قفای محمد
    گرچه بی سایه بود شخص لطیفش *** همه بودند سایه‏های محمد
    می‏رسد دمبدم ز قبّه افلاک *** نصّ «لولاک» از برای محمد
    جمله عالم طفیل ذات شریفش *** آمده بهر رو نمای محمد
    آن‏چنان زد ندای عالی ایمان *** که جهان پر شد از ندای محمد
    کوس توحید در زمین و زمان کوفت *** آسمان گیر شد صدای محمد
    بانگ اسلام در جهان همه پیچید *** قبّه چرخ شد درای محمد
    انبیا جمله در دعا به شب و روز *** خواسته از خدا لقای محمد
    همه را آرزوی امنی او *** طالب شرع جانفزای محمد
    او چون کلّ است و دیگران همه اجزا *** مجتمع جمله در ردای محمد
    هست او روح این جهان به‏حقیقت *** انبیا جملگی قوای محمد
    هیچ پیغمبری دیگر نشد او را *** ابتلا هم چو ابتلای محمد
    بهر آن تا کند شفاعت بنده *** آمده‏ام بر در سرای محمد
    می‏کنم فخر بر شهان و سلاطین *** ز آن که هستم کمین گدای محمد
    یا الهی به حق عزت وجاهت *** که کنی روزیم لقای محمد
    کنیم حشر در ملازمت او *** دهیم جای در لوای محمد
    فیض را جرعه‏ای دهی ز شرابش *** تا که شفا یابد از دوای محمد


    اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم .....

    پاسخحذف
  37. زن بودن اصلا به درد نمی خورد . زن ها در عین حال

    که ضعیف هستند قوی هم هستند. اصلا ما نفمیدیم کجا

    هستند !! ولی خوب نوشتیا . چن تا شکم زاییدی ؟

    پاسخحذف
  38. شگرفترین دستاوردهای آیات عظام

    پاسخحذف
  39. میلاد ابراهیمان،احمد عسگری،ابوالفضل عابدینی،سمیرا نصیری،پخشان عزیزی ...

    پاسخحذف
  40. ريشه كراوات ايراني است
    (هرچند از فرانسه به همه جهان رفته است)
    بروزم

    پاسخحذف
  41. به عنوان هدیه خداحافظی این صوت های آسمونی رو بهتون تقدیم می کنم، گرچه با حجم بالا آپ کردم تا از کیفیتش کم نشه، امیدوارم دانلود کنید و گوش بدید تا روحتون تازه بشه. آثاری از دریا دادور و مهسا وحدت ایران.
    تا درودی دیگر بدرود.

    پاسخحذف
  42. محمد علی ابراهیمی۱۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۳۴

    الحمد لله رب العالمین ........

    می بینم که همه منافقین سیاه دل دنیا پرست علنا اعلام شکست کرده و کمکمک دارند بند و بساط خود را جمع کرده و عقب نشینی می کنند .......

    بله و این بود عاقبت کافران ...........

    هر که با اسلام در افتاد ور افتاد ..........

    استقلال
    ازادی
    جمهوری مقدس اسلامی

    پاسخحذف
  43. محمد علی ابراهیمی۱۵ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۳۵

    چشم تموم كائنات سوي عنايت علي
    رهبر ما خامنه اي تحت حمايت علي
    رهبر فرزانه ما اي علي روزگار
    وارث خونهاي پاك واز خميني يادگار
    يا علی جان مقتداي من توئي
    رهبر من مرجع من پيشواي من توئي
    ما ديگه نمي گذاريم دستهاي تو بسته بشه
    مثل حيدر دل از امت خود خسته بشه
    مثل سلمان وابوذر در خونَت مي شنييم
    آخه تو چهره ي تو تصوير حيدر مي بينيم
    بزارتا هرچي ميخوان بگن ولي ما همينيم
    تو جهره ي علي عكس خميني مي بينيم
    وقتي تو حرف مي زني اشك هاي ما جاري مي شه
    اگه تو گريه كني زخم دلا كاري ميشه
    رفقا بياید با هم قدر علي رو بدونيم
    تا دم آخر باهاش همه بسيجي بمونيم
    خون تو رگهامونو هديه به رهبر مي كنيم
    پاي عشقش با همه سختي ها ما سر مي كنيم
    حرف تو براي ما حرف امام زمونه
    تادم آخرآقا تو سينه هامون مي مونه



    نه احمدی نه موسوی
    جانم فدا خامنه ای

    پاسخحذف

چه كسي مي خواهد ، من و تو ما نشويم ... ؟!
خانه اش ويران باد ... !
من اگر ما نشوم، تنهايم ... !